گروه موضوعی: رفتار با فرزندان
نسل سوم، خود در جنگ و دوران دفاع مقدس، سنی نداشت که بتواند در میان عزیزان و بندگان مخلص خداوند تبارک و تعالی حضور پیدا کند و در دفاع از میهن خود در مقابل دشمنان اسلام سهیم باشد ...
و نبود تا رشادت ها و مردانگی ها را ببیند و حس و حال خداگونه آنان را دریابد ...
نبود تا ببیند مردان خدا چگونه با توسل و توکل به درگاه خدا و اهل بیت نیرو می گرفتند و طلب یاری و استعانت می نمودند و به مقابله با انسان های ضالّه می شتافتند ...
آری! نبودند تا شرح عاشقی مستان دیار دلدادگی را در سینه بسپارند و رمز عروج را شهود کنند ...
نسل سوم ... ما ... دهه 60 ها
آن زمان خردسال بودیم و فقط گاهی صدای تاختن هواپیما ها را می شنیدیم و از ترس در آغوش بزرگترها جای می گرفتیم تا اینکه پس از چند صباحی هم، خبرِ از دست دادن رهبر عاشقان، خمینی کبیر رفع الله مقامه به گوشمان رسید ... همین ...
در حال حاضر که بیست و شش سالمان شده، زمانی است که اگر چشم را بگردانیم می بینیم فرزندانی که در شرایط ما هم نبودند، که حتی یک جبهه رفته در اقوامشان باشد سر و وضعشان چگونه است و دل به فلان و بهمان سپرده اند!
و مایی که تازه چندین نفری از همان عاشقان، در نزدیکی مان نفس می کشند ... دایی، معلم، دوست و ...، و باز با یکی دو واسطه خبر سفر کاروان کاروان دل، به مناطق جنگی به گوشمان می رسد، هنوز خیلی راه مانده تا شهدا را لمس کنیم و با جانمان به درک برسیم!، چگونه می توانیم آن همه سرمایه را به فرزندان آینده خود هدیه دهیم و به ارث بگذاریم ... چه برسد به آنهایی که ...
باید تلاش کرد، باید دل سپرد، باید جویای حقیقت شد، باید برخیزیم و خود طلب کنیم، کاری نداشته باشیم به اینکه آنهایی که در آن زمان بودند و آنهایی که این سفر ها را به راه می اندازند، چقدر تلاش می کنند تا آن اصلالت ها را منتقل کنند، ما در برابر خود مسئولیم و از ما کسب تکلیف می کنند ...
باید به دست بیاوریم و دستاورد ها را هدیه دهیم ... به دوستان، فرزندان ...
اگر عاشق نشدی و نرفتی فردا پاسخی در برابر اثر وضعی آن در فرزندانت نخواهی داشت ... !!!
اول خودت را پاک کن و حسابت را بین خود و خدا تسویه کن، تا بتوانی بر دیگران و از همه مهم تر بر فرزندت تأثیر گذار باشی ...
اگر از گناه، مطهری، رجایی هست که بهشتی شوی!
اگر باهنر شهادت آشنایی، مفتح درهای بهشت خواهی شد!
همت، تقوا پیشه کنی صیاد دلها می گردی
دست فرزندت را بگیر و ببر ... بگذار ببیند ... محدودش نکن ... رهایش کن در آن جا خاک بازی کند، بگذار نسیم گذشته از لابه لای خاک ها با وجودش هم بازی شود ... او را سرزنش مکن.
نیازی نیست آن رشادت ها را به یکباره به او تحمیل کنی و همه وقایع و اتفاقات و اطلاعات را به او منتقل نمایی ... او خود آرام آرام مأنوس شهیدان می گردد ...